برای هیچکس

علاقمند به نویسندگی، ادبیات و فلسفه

برای هیچکس

علاقمند به نویسندگی، ادبیات و فلسفه

مشخصات بلاگ

قلم گاهی از تراوش ذهن می نویسد... گاهی از سرریز دل می نویسد. همه می گویند دل نوشته... اما من می گویم دیگری نویس... دیگری همان است که در ماست و باقی می ماند.

آخرین مطالب
  • ۰۱/۱۰/۲۸
    undo
در خصوص ادیان و علوم الهی بایستی بگویم نتایجی شبیه علم دارد و حکمت و فلسفه نیز در ان نقشش پیداست اما تفاوتی که با علم و دانش دارد این است که همواره جلوتر از علم و دانش است و خبر از آینده هایی می دهد که برخی از آن آینده ها نه با علم قابل اثبات است و نه با حکمت و فلسفه.... با این حال هزاران سال است که ادیان مصرانه بر ان نظریه ها تاکید دارد و کوتاه نیامده مانند زندگی پس از مرگ و زنده شدن دوباره مردگان و حیات بعد از مرگ... یا مبحث خوردنیها که چرا بعضی خوردنیها حلال و برخی حرام اعلام شده، که در این قضایا علم و دانش و فلسفه تا حدودی اقیم است.
در مقولات سحر و جادو من هیچ اطلاعاتی ندارم و تنها استناد بنده قران است و حرفهایی که از عوام شنیده ام... اما چون در قران کلمه سحر چندین بار ذکر شده و همچنین در کشوری مانند هند جادوگری رشته ای (به قول خودشان دانشگاهی و علمی ) محسوب می شود ، و دارای استاد و دانشجو است، نمی توان مقوله سحر و جادو را کنار گذاشت، اما در خصوص اینکه چه جنسی دارد، و اینکه مانند فلسفه تحلیل گر است یا مانند علم نتیجه گراست و یا مانند اساطیر و افسانه ها ظن و گمان است من هیچ نظری ندارم و مطالعه ای در این زمینه نداشته ام. اما به هر حال آن را یکی از مقولات می دانم به خاطر اینکه در قران ذکر شده. 
  • مراد رهایی
علم و دانش همان مقولاتی است که منتج به نتیجه می شود، کلر(color) به اضافه سدیم می شود نمک طعام...یا دو به اضافه دو می شود چهار... اما فلسفه و حکمت که از ضروریات علم محسوب می شود لزوما منتج به نتیجه نمی شود، شما از دانشجویان و اساتید فلسفه بخواهید در مورد موضوعی بحث کنند متوجه می شوید که صحبتهایشان در نهایت ممکن است منتج به نتیجه مطلوب نشود، اما این به معنای این نیست که فلسفه به درد نمی خورد بلکه کاملا بر عکس فلسفه یکی از ضروریات علم محسوب می شود، منتهی اینکه مقوله ای جداگانه از علم به شمار می اید دلیلش این است که فلسفه مانند علم قابل لمس نیست. و در طول تاریخ هر جا که قابل لمس بوده و ما به ازای خارجی پیدا کرده، دیگر اسمش فلسفه نبوده، برای همین در طول تاریخ علوم زیادی از فلسفه زاییده شده  و به بلوغ رسیده است. در حالی که قبل از آن در دل فلسفه بوده است. 
  • مراد رهایی
بعضی چیزها برای هیچکس نیست... افکار شبانه است و چون می خواهم فراموش نشود برای خودم می نویسم.
مقولات جهان به نظر من شامل چند دسته است البته فعلا و در این زمان :
1_اساطیر و افسانه های پیشینیان
2_علم و دانش
3_فلسفه و حکمت
4_ادیان و علوم الهی
5_سحر و جادوگری
در خصوص اساطیر و افسانه های پیشینیان که گاها خرافه نیز در آنها موجود است بایستی بگویم جنس انها احتمالا دو گونه باشد، یا از جنس ظن هستند ،(ظن =گمان و گمان باطل) و یا جنس انها در یک دوره ای از جنس علم و دانش بوده و چون مشمول زمان شده از رده خارج شده و تبدیل به افسانه یا خرافه شده. مثال را  بعدا می نویسم 
  • مراد رهایی
دلم به رهایی زلفت ،فریفت هر آنچه که هست
فروخته شد این دل به هر آن چه ،نبود عالم بود!!
  • مراد رهایی
از بوی مست روی تو ؛ای گل پریشان می شوم
وز نوش و باد ساغرت یک عمر ویران می شوم
....
....

  • مراد رهایی
زمانی که انقلاب اسلامی به پیروزی رسید معادلات زیادی بهم خورد ؛سهم خواهی های زیادی صورت گرفت ٰ.امریکایی ها بعد از استیضاح بنی صدر و بعد از شکست در طوفان طبس کاملا ناامید شدند.راهی نبود جز اینکه ایران را درگیر یک جنگ تمام  عیار کنند بنابراین پس از توافق با شوروی سابق صدام را تحریک کردند و نتیجه آن شد که همگان دیدند.
شرکت های فروش سلاح (منظور همه انواع سلاحها و ادوات جنگی است)در امریکا و روسیه  تا زمانی که مشتری برای فروش داشته باشند دنبال ایجاد جنگ نیستند؛ اما به محض اینکه خریداران از خرید اشباع شوند؛ بایستی یک سناریوی جنگی بین دو کشور ثالث شکل بگیرد تا آنها به اهدافشان برسند .
اهداف ایجاد جنگ
1-سلاحهای خریداری شده در صورت وقوع جنگ ؛رو به تمام شدن می رود و بایستی بدنبال جایگزین کردن بود .(خریداری مجدد)
2-سلاحهای ساخته شده توسط دول بزرگی مثل امریکا و روسیه در جنگ بین (مثلا ایران و عربستان)آزمایش می شود .از نظر توان دفاعی؛و توان آتش باری
3-تمام زیر ساختهای هر دو کشور درگیر جنگ؛ از بین می رود و چون غالبا کشورهای غربی و کشورهای شرقی زیر ساختها را ساخته اند در آینده برای پیمانکاران آنها مفید خواهد بود.برای مثال تصور کنید اگر پتروشیمی ایران توسط عربستان نابود شود چقدر باید هزینه کنیم تا ژاپنی ها و چینی ها و اروپایی ها دوباره آن را بسازند.
4-در زمانی که ما درگیر جنگ می شویم کشورهای رقیب و همسایه رشد کرده و از ما جلو می افتند و این برای بعد ها خودش یک تهدید است .
5-ما و کشوری که با ما وارد جنگ می شود( عربستان )مجبور می شویم نفت را به بهای اندکی برای تهیه آذوقه و سلاح بفروشیم .مانند دوران دفاع مقدس و جنگ با عراق
6-به خاطر نا امنی چه قبل از وقوع جنگ وچه بعد از وقوع جنگ اقشار زیادی از قبیل ثروتمندان؛نخبگان؛اساتید دانشگاهها؛مهندسان و پزشکان که همه از سرمایه های زیادی مانند ارز و علم برخوردارند از کشور (هم ایران و هم عربستان) خارج می شوند و این ثروتها راهی اروپا و امریکا می شود و برای آنها منافع زیادی دارد.
7-عده ای زیادی از مردم که سرمایه های انسانی محسوب می شوند اعم از زن و مرد و بچه در دوران جنگ کشته شده و از بین می روند.
8-جنگ مشکلات زیادی را نیز در داخل کشور ایجاد می کند ؛کمبود مواد غذایی؛فساد و فحشاء؛دزدی و غارت ؛بیکاری ناامنی و بیماری های واگیر و ...
9-ابرقدرتها سلاحهای جدید و مدرن خود را در جنگ بر روی (به اصطلاح خودشان)موشهای آزمایشگاهی امتحان می کنند (مانند کشور آلمان که در هشت سال جنگ بمب های شیمیایی خود را بر روی مدافعان ایرانی و شهر ها و روستاهای مرزی ایران و عراق آزمایش کرد وهنوز هم آثارش هست.)
با این اوصاف ببینید چه کسانی در گذشته خود یا نا خودآگاه به این تئوری و به این نظریه(جنگ ایران و عربستان) دامن زده اند و چه کسانی همواره دلسوزانه؛  مردم و حکومت را از نقشه های دشمن آگاه کرده اند ؟!!
10-اما از همه ی اینها مهمتر رژیم اسراییل هست؛که در صورت وقوع جنگ بین ایران و عربستان بیشترین منافع را بدست می آورد؛از یک طرف خیالش دیگر از ایران و اعراب راحت می شود، چون ایران قطب شیعیان است و عربستان هم یک جورایی قطب اهل تسنن ؛و چه راحت قصر در می رود.زیرا تا سالها ذهن ایران درگیر عربستان و متحدانش خواهد شد.
بهتر بیندیشیم

  • مراد رهایی
بعید می دونم امریکا به ما حمله کنه، نه اینکه از روی احساسات مثل خیلی های دیگه بگم از ما می ترسه. آمریکا ترسی از ما نداره و اگر هم داره اونقدر نیست که عقب نشینی کنه ،من در تمام این سالها اخبار های خارجی و داخلی و دوست و دشمن رو رصد کردم. چیزی که به نظرم می رسه اینه که امریکا و روس اگر بر سر ایران به یک توافقی برسند جنگی صورت خواهد گرفت اما اون جنگ، جنگ با امریکا نیست، بلکه امریکا و روسیه بیشتر تمایل به این دارند که جنگ بین عربستان و ایران صورت بگیره. که در واقع این راهبرد اسراییلی هاست. و راهبرد چهار دهه اخیر انهاست... اسراییلی ها از طریق جنگ نرم اختلافات زیادی بین ایران و اعراب ایجاد کردند و در تمام این سالها که ایران بدنبال ایجاد دوستی و وحدت در عراق و لبنان و سوریه بود اسراییل به دنبال ایجاد فتنه بین اعراب سنی نشین و ایران شیعه بوده و هست.
شما در کانالهای تلگرامی و شبکه های اجتماعی چیزی را که زیاد خوانده اید و دیده اید همین است. بولد کردن فیروز ابولولو...یعقوب لیث صفار ؛بابک خرمدین و رشادتهای او در برابر اعراب و دیگر سرداران ایرانی ضد عرب .. و داستانهای دروغین و ساختگی در مورد صیغه کردن دختران ایرانی توسط عراقی ها و از ان طرف تجاوز مردان ایرانی در مسافرت های اربعین به زنهای عراقی... داستان تعطیلی سفارت عربستان در ایران .. حادثه تجاوز به پسران ایرانی در فرودگاه عربستان.... حادثه منا و کشته شدن ایرانی ها... داستان فروش و قاچاق دختران ایرانی به کشورهای حوزه خلیج فارس... داستان ورود دین اسلام با زور شمشیر به ایران و اینکه اسلام شیعه تماما خرافه است... از طرفی داستان امام زاده پرستی و امام زاده سازی برای سنی های عربستان توسط ایرانی ها و صدها قصه ی دیگر که سر نخ همه ی این قصه ها در رژیم پست اسراییل است.حتی به جرات می توانم بگویم که انهدام نفت کش های امارت زیر سر اسراییل و یا کشور ثالثی که متحد با اسراییل است.
  • مراد رهایی

یه روزنشسته بودم کنار ِ یه دوست کوچولو:امیر حسین ِپنج شش ساله...موهای طلاییش جلوی نور خورشید...طلایی تر شده و چشممو می زد...از وقتی به دنیا اومده دوسش دارم..زیاد می آد خونه ما...اون روز همینجوری ازش پرسیدم: امیر...تو می دونی: عشق چیه؟بدون اینکه فکر کنه؛گفت :نه ...نمی دونم. به زبون بچه ها براش توضیح دادم و گفتم: عشق یعنی اینکه از کسی و یا چیزی و یا حتی کاری با تمام وجود خوشت بیاد... و لذت ببری...و براش وقت صرف کنی و یا اینکه دلتنگش بشی. بعد ازش می پرسم که حالا ببین از بودن چه کسایی؛ ویاچه کارها و چیزهایی لذت می بری؟و وقتت رو با کی میگذرونی؟ و دلتنگ چه کسی می شی؟

امیر حسین آب دهنش رو قورت میده و بعد اینجوری میگه:من هر وقت بابا و ننمو دیر ببینم دلتنگشون می شم...از بازی و تفریح و دوچرخه سواری و آتاری و برنامه کودک....و ...لذت می برم از همه ی غذاهای مامان و از همه ی هله هوله های مغازه خوشم می آد...از خوابیدن و دوش گرفتنو ...قصه شنیدنو...

امیر حسین کلی از عشق های بچگونش برام گفت...بعد ازش پرسیدم :تو از تنهایی لذت نمی بری...خیلی سریع گفت :نه...من از تنهایی بدم می آد. راستش از تنهایی می ترسم...دیگه چیزی نپرسیدم.

این خویشتن واقعیه خویشه که تو تنهایی به دادت می رسه ... چیزی که بچگی اونو؛ کم داشت...و خودباوری وخویشتن داری...حاصل نمی شه...مگه اینکه کسی رو که در درونت داره زندگی می کنه پیداش کنی...اونوقت سر عداوت و دشمنی با کسی نداری...خیلی زود رد میشی از خیلی مسائل...تا جایی که ممکنه سعی می کنی قضاوت نکنی شاید برا همینه که از هر کسی می پرسی:چرا این کار و اون کار رو انجام میدی ؟جواب میده برا دلم ...مگه این دل کیه؟...چرا نمی گن برا چشمام...چرا نمی گن برا مغزم..چرا همه برا دلشون زحمت می کشن...این همون چیزیه که تو تنهایی بهش می رسی...اگه به کسی کمک می کنی...واسه ی دلت کمک می کنی...اگه کسی رو دوس داری برا خاطر دلت دوست داری...چون اونی که بعد از تو زنده می مونه؛ همین الان تو دلت داره زندگی می کنه...ابدیه ...مواضبش باشید...و بهش برسید.

شریعتی:همیشه با دیگران تنها بودم...تنها با خودم تنها نبودم.

  • مراد رهایی
من آشنا هستم با  روز های پاک و بستگی های کودکانه ی خودم.
می دانم که لاله واژگون کجا می روید و گرگها کی زوزه می کشند .
من به همبستگی درختان و شیفتگی پیچک همسایه ایمان دارم. من باور دارم که مورچه ها، گلها، درختان گاهی هورا می کشند. 
من نمی خندم اگر کودکم در گورستان با پدرم که سالها پیش کفن پوسانده است دیدار کند . 
من پچ پچ  چمن ها را می شنوم وقتی کسی قانون آنها را زیر پا می نهد. 
  • مراد رهایی
بالا بلند عشوه گر نقش باز من 
کوتاه کرد قصه زهد دراز من 
دیدی دلا که آخر پیری و زهد و علم
با من چه کرد دیده ی معشوقه باز من
می ترسم از خرابی ایمان که می برد 
محراب ابروی تو حضور نماز من 
 مست است یار و یاد حریفان نمی کند
ذکرش به خیر ساقی مسکین نواز من 
یارب کی آن صبا بوزد کز نسیم آن 
گردد شمامه کرمش کار ساز من 
بر خود چو شمع خنده کنان گریه می کنم 
تا با تو سنگدل چه کند سوز و ساز من
حافظ رحمه الله
  • مراد رهایی
بیشتر از هر چیزی نیاز به سکون دارم... اما معنای واژه ها برای من همیشه تا حدودی ساده ی پیچیده اند. نیاز به سکون نیاز روح من و نیاز اصلی ذهن من است. من از گذشته در حال عبورم و غمهای زیادی نیز نسبت به آینده دارم. غم و ترس با هم و این حالت مرا مدام به لرزش وا می دارد و اجازه هدف گیری به من نمی دهد و لذا من نیاز به سکون دارم. نیاز به رهایی ذهن دارم. نیاز به این دارم که به هیچ چیز نیندیشم. و این می تواند در بهبود سلامتی من موثر باشد. 
  • مراد رهایی
جانا به خرابات آ تا لذت جان بینی
جان را چه خوشی باشد بی صحبت جانانه
  • مراد رهایی
ایران از نظر امریکا (هرمنوتیک امریکایی) چپ و راست نداره، اصول گرا و اصلاح طلب و طیف چپ و راست نداره،نه قبل از انقلاب و نه بعد از انقلاب، ایران از نظر امریکا فرقی با عراق، افغانستان، سوریه یا عربستان و پاکستان نداره ایران از نظر امریکایی ها ایران خالیه .. بدون هیچ پسوند و پیشوندی. البته هم امریکا و هم اروپا می دونن که ایران هم مثل کشورهای همسایش منبع عظیمی از انرژی داره. بنابراین در عراق و عربستان و پاکستان و ایران امریکا همان سیاست قدیمی و کهنه ی تفرقه بینداز و حکومت کن و دنبال منافع خودت باش رو تبیین و تثبیت می کنه.
بنابراین خیلی تعجبی نداره که از برجام خارج بشه... خیلی عجیب نیست اگر تحریمهاش رو سخت تر و سخت تر کنه. ولی بیشتر از همه مردم متضرر میشن. 
سال 97 از نظر روابط بین الملل برای ایران سال پر افت و خیزی بود  دلار نواسانات زیادی داشت. و روی بازارهای ایران اثر گذاری های منفی زیادی داشت. 

  • مراد رهایی
برای یک ملت و یک کشور آمدن زلزله و سیل فاجعه است اما عمیق تر از فاجعه حرف و حدیث ها و تفسیر های گوناگون و خود حرف زدن در ان رابطه  فاجعه آمیز تر است.هر کسی برای خودش حرفی می زند و تفسیری ارایه می دهد . و آن بیچارگانی که در سیل و زلزله درمانده شده اند نیازی به این همه تفسیر و همهمه ندارند بلکه نیازمند کمک هستند. وای از آخر و عاقبت این مردم... گوشی بدست و حراف
  • مراد رهایی
سال 97 هم اگر چه در کل سال خوبی بود ولی بازهم مثل سال 96 از خودم خیلی راضی نبودم... ابتدای سال یکی از بهترین دوستانم رو از دست دادم و تا دو سه ماه دپرس بودم. فرود پسر خیلی خوبی بود  خیلی متعهد بود. در اثر خواب آلودگی در یک تصادف جان باخت. روحش شاد.
سال 97 سال افسردگی برای من بود. ذوق نوشتن نداشتم. دچار یکجور وسواس شده بودم و همش با مرگ دست و پنجه نرم می کردم. حمله های عصبی در من روز به روز بیشتر و بیشتر می شد تا جایی که چند بار اورژانسی شدم.ولی به هر حال به خیر گذشت...حالا چرا ابتدا نوشتم در کل خوب بود؟ به خاطر اینکه مطمئن هستم دست خدا در همه کارها هست. اگر قرار بر مردن هم باشد نمی شود کاری از پیش برد. 
  • مراد رهایی
سخنم را با نام و یاد خدا آغاز می کنم ...و از خدا می خواهم در مسیر و طریق خودش قرار گیرم  بازهم بدون نام و نشان و عنوان... فارغ از هر اسم و رسم .. برای هیچکس... یا برای همه...بخاطر عشق این واژه ی نایاب... کم یاب. به خاطر چیزهایی که بقا دارند و باقی می مانند، به خاطر شعر و سحر... سحر و مستی.... مستی و بی خبری از دنیای آدم بزرگها... دنیای خواهش ها و نفس ها... دنیای حساب و کتابها و روز و شبهای خسته... جایی که ما را نمی خواهد. و ما در طلب آنیم.
روز و شب در طلبت ناله و افغان دارم
این چه سری است که من در طلب جان دارم 

  • مراد رهایی