کوهها
دوشنبه, ۱۰ آذر ۱۳۹۹، ۰۷:۳۴ ب.ظ
دل را به هر رنگی که می زنم ، ناپیدا است
حتی برای تو که تکه از آن را در صندوقچه ات
به یادگار گذاشتی…
ای رهگذر از کوهها در گذر که کوهند …
کوهها دیگر حتی پژواکی برای شیرین ترین واژه تو
به باورشان نمی نشیند
نه ، گمان بد مدار ، تو دروغ نیستی ، دردی ، افزون بر تمام دردها ، که بی وقفه اندوه را برای فراموش اندوه به ارمغان می آوری…
ای رهگذر سنگی را که به یادگار نگه داشتی در دست بفشار تا دریابی که سنگها بی جانند و بی روح…
و هیچ دردی بزرگتر از کوه بودن نیست…
چرا که مردم این دیار دریا می پرستند ، نه کوه را …
و درخت را باور می کنند … نه سنگ چینی که آن را به آغوش کشیده است…
- ۹۹/۰۹/۱۰