یک روز که به یک دیوانه رسیده بودم به او گفتم :
ما (من و تو)یک شباهت داریم و یک تفاوت !!!
دیوانه دهانش را طوری باز گذاشته بود که انگار با گلویش حرفهای مرا می شنوید.
گفتم:اینکه هر دوی ما رنج می بریم این شباهت بین ماست و اینکه من خودم با اراده خودم رنج را انتخاب کرده ام ولی تو انتخاب شده ای و سهمی در انتخاب خویش نداشتی، این تفاوت ماست .
دیوانه گفت :بگذار چیزی را به تو بگویم .گفتم :می شنوم .گفت :بهتر است که بفهمی !!
و بلافاصله گفت :اینهایی که تو گفتی تفاوت من و تو نیست ، تفاوت ما با آدمها این است که آنها فکر می کنند که همه چیز را می دانند در حالی که هیچ چیز را نمی دانند ،اما ما همین یکی را می دانیم و آن اینکه می دانیم که نمی دانیم و این تفاوت ماست .