یک شب ز فراق دل تو، جان بدهم
دردی است مرا که من سر، اسان بدهم
وز دوست اگر کسی نشانی آرد
در مژده دهیش، گوهر کان بدهم
یک شب ز فراق دل تو، جان بدهم
دردی است مرا که من سر، اسان بدهم
وز دوست اگر کسی نشانی آرد
در مژده دهیش، گوهر کان بدهم
مجنون گره ای ز بند خود وا نکند
با خود صنما دگر کسی تا نکند
زین فتنه که آخر زمان می بینم
لیلی صفتی در دل ما جا نکند